به نام خدا
بازم سلام دوستان عزیز و گرامی . امروز داشتم تو کتابام می گشتم که کتاب در آغوش پروردگار رو پیدا کردم . قبلا خونده بودمش . شاید اینم از الطاف الهی بود که حالا که این وب رو ساختم این کتابو ببینم . واسه همین نشستم و نوشتمش . البته باید بگم که توی تایپش ، پسر دائی عزیزمم اقا مهدی گل گلاب که مثلا واسه نهار به دعوت من اومده بود اینجا کمکم کرد . آخه داشت نق می زد که منو دعوت کردی خودت نشستی اون بالا؟ منم برا اینکه از دلخوریش جلوگیری کنم ازش خواستم بیاد کمکم . یه کم من واسش خوندم اون نوشت ، یه کم اون خوند من نوشتم !! حالا بماند که چقدر قر زد و نق نق کرد ولی بهر حال تموم شد . فقط خواهش می کنم بخاطر طولانی بودن متن ازش فرار نکنید . چون در این صورت مطمئنم پشیمون خواهید شد . ضمنا نظرات محترم و سازندتون رو هم از من دریغ نکنید . قربان شما : بهاره
(( ای خدای بزرگ که در آسمانی .......... ))
بله.......
اه ! حواسمو پرت نکن دارم دعا می کنم !!
خوب تو منو صدا کردی ....
من ؟!! من که دارم دعا می خونم : (( ای خدای بزرگ که در آسمانی .......))
دیدی ،دوباره صدام کردی .مگه نگفتی : (( ای خدای بزرگ که در آسمانی .....؟ ))خوب ، من اینجام .
آها ، اما من منظوری نداشتم . فقط داشتم دعای روزانمو می خوندم . من همیشه با خدا راز و نیاز می کنم . چون حالمو خوب می کنه و احساس می کنم وظیفم رو انجام دادم !!!!!!
بسیار خوب ، ادامه بده می شنوم .
(( نام تو مقدس باد ......))
منظورت چیه ؟
از چی ؟!!
از (( نام تو مقدس باد ......))؟ مقدس یعنی چی ؟
خوب ،....... یعنی ......ام م م م ، ....... نمی دونم . خوب این یه قسمت از دعاست دیگه .!!! راستی معنیش چیه ؟
یعنی (( عزیز )) ، (( منزه )) ، (( عالی ))
آها . تا حالا دربارش فکر نکرده بودم !!!!!!
((.....پادشاهی تو بر زمین بیاید و اراده تو بر زمین جاری شود ، همانگونه که بر آسمانها جاریست . ))
واقعا میخوای که اراده من بر زمین جاری بشه ؟
بله . چرا که نه !!!
بخاطرش چکار حاضری بکنی ؟
کار ؟! مگه باید کاری کرد ؟ دربارش فکری نکردم .اما فکر می کنم خیلی خوب میشه که تو کنترل همه چیز اینجا رو هم مثل آسمون به دست بگیری .
اون وقت تو رو هم کنترل کنم ؟
خوب ...... من نماز میخونم ، دعا ، ......
فقط همین ؟!! بداخلاقیت چی ؟ تو برای رفع اون باید بیشتر کار کنی .پول خرج کردنت هم همین طور ..... همه پولاتو خرج خودت می کنی . کتابائی که میخونی چی ؟ چیزای خوبی نیستن .
چقدر از من ایراد می گیری !!! منم مثل بقیه .
مگه نمیخوای که اراده من بر زمین جاری بشه ؟ خوب پس باید از تو و امثال تو که اینو می خواین شروع کنم .
آهان . خوب . درسته من اشکالاتی دارم . پس حالا که میخوای روی عیبام کار کنی یادت باشه چند تای دیگه هم دارم .
می دونم .
البته تا حالا خیلی در این باره فکر نکرده بودم . اما می بینم که واقعا دلم می خواد از شر بعضی هاشون خلاص بشم .
خوبه ، داریم به یه جاهائی می رسیم . با هم روی اونا کار می کنیم تا موفق بشی .
ببین خدا این دعا داره کمی طولانی تر از معمول میشه . (( لطفا نان امروزم را مرحمت کن .......)) باید برم .
نان ؟ تازه باید مواظب خوردنت هم باشی . همین حالا هم اضافه وزن داری !!
خدایا چقدر امروز از من ایرد می گیری !!!! من دارم وظیفه دینی روزانمو انجام می دم ، یهو وارد میشی و ایراد گیریت شروع میشه !!!!
خوب وقتی با توجه و درست دعا بخونی همینه دیگه . صدات به گوشم می رسه ، میام و جوری میشه که شاید ناچار بشی خودتو تغییر بدی . تو منو صدا کردی ، منم اومدم . به دعا خوندنت ادامه بده . میخوام ببینم در ادامه چی میگی ؟
می ترسم !!!
از چی ؟!!
آخه می دونم چی به من می گی !!
خوب ، امتحان کن .
(( ....... خدایا بدیهای ما رو ببخش ، همانطور که ما کسانی را که به ما بدکرده اند می بخشیم . ))
خوب ، نظرت در مورد مریم چیه ؟
می دونستم که پای اونو وسط می کشی . مگه ندیدی چه دروغهائی درباره من گفته ؟!! چه قصه ها درباره خانوادم سر هم کرده . هنوز تقاص اینا رو پس نداده . قسم خوردم تا حسابامو باهاش صاف نکنم ، آروم نگیرم !!!
پس این چیزهائی که در دعا میگی چی میشه ؟؟؟
موضوع مریم و ندید بگیر .
خوبه ، لااقل صداقت داری . اما این بار تلخ و سنگین رو با خودت بردن و این تلخی رو در دل نگهداشتن ، چه لطفی داره ؟
بذار حسابمو با اون صاف کنم ، اون وقت حالم بهتر میشه . چه بلایی که سرش نیارم . کاری می کنم که آرزو کنه هیچ وقت همسایه ام نشده بود .
اما میدونی که با این کار ، حالت بهتر نمیشه ؟ انتقام اصلا شیرین نیست . ببین از فکر انتقام ، چقدر منقلب شدی ! بیا ، خودم همشو درست می کنم .
می تونی ؟ چطور ؟
مریم رو ببخش . من هم تو رو می بخشم . اون وقت میبینی چقدر قلبت آروم میشه .بذار حس نفرت و بدی با مریم بمونه . تو خودتو از این حس خلاص کن .
مثل همیشه حق با توست . خدایا ببین ، الان بیشتر از اون که بخوام از مزیم انتقام بگیرم ، دلم میخواد با تو صاف و رو راست باشم . باشه ، من اونو می بخشم . حتی بهش کمک می کنم که در زندگی راه درست رو پیدا کنه . حالا که به این قضیه فکر می کنم ، دلم برای مریم می سوزه ، در وضع بدی گیر افتاده. باید تاوان ضایع کردن حق دیگران رو بپردازه . خدایا ، خودت یه جوری راه درست رو پیش پاش بذار .
آفرین . عالی شد ، حالا چه احساسی داری ؟
اوم م م م ........، خوب ، بد نیست . نه ، راستشو بخوای خیلی بهتر شدم . گمان کنم امشب ، بعد از مدتها دیگه گرفته و عصبی به رختخواب نرم . تا یادم میاد همیشه ناراحت به رختخواب رفتم و چون نمیتونستم درست استراحت کنم ، همیشه خسته و کسل بودم . گمان کنم از این به بعد ، درست بشه .
دعات هنوز تموم نشده ، ادامه بده .
آها ، (( .....خدایا ، ما را چنان هدایت کن که وسوسه بر ما غلبه نکند و از شر بدیها نجاتمان بده . ))
همین کار را خواهم کرد . تو هم سعی کن خودتو در وضعیتی قرار ندی که دچار وسوسه بشی .
منظورت چیه ؟
وقتی می دونی کسی باید لباساشو بشوره و خونه رو مرتب کنه ، تلویزیون روشن نکن . یا اگه میبینی نمیتونی روی دوستات تاثیر خوبی بذاری ، و گفتگوهاتونو به مسیر مثبتی هدایت کنی ، شاید بهتر باشه نسبت به این دوستیها تجدید نظر کنی .
یه چیز دیگه ، نذار همسایه ها و دوستات برات بت بشن و بخوای از اونا تقلید کنی . و خواهش می کنم از من هم به عنوان راه فرار استفاده نکن !!!!
قسمت آخر رو نفهمیدم .
وقتی در شرایط بدی قرار می گیری ، به دردسر میفتی ، به من پناه می بری و می گی : (( خدایا ، اگه از این گرفتاری خلاصم کنی ، قول میدم دیگه فلان کار و نکنم .)) از این وعده و وعیدا چند تا دادی ؟ یادت هست ؟
اوه ه ه ه ......، بله ، شرمندم ، واقعا شرمندم ، ای خدا .
به یاد کدومشون افتادی ؟
اون شبی که امیرعلی رفته بود و من و بچه ها در خانه تنها بودیم ، چنان بادی می وزید که فکر می کردم الان سقف خونه از جا کنده میشه ، رعد و برق هم که همه رو به وحشت انداخته بود . یادمه گفتم : (( خدایا اگر ما را از این وضع خلاص کنی قول میدم هیچ وقت دعایم را ترک نکنم . ))
خوب ، من کار خودم رو کردم ، تو چی ؟
متاسفم ، واقعا متاسفم . تا حالا فکر می کردم فقط دعا کافیه و لازم نیست کار دیگه ای بکنم . هیچ وقت فکر نمی کردم اتفاق امشب پیش بیاد .
خوب ، ادامه بده و دعاتو تموم کن .
(( خدایا ، پادشاهی و اقتدار ، و حمد و سپاس ، همواره شایسته توست . آمین . ))
می دونی چه چیز رو به عنوان حمد و سپاس قبول می کنم و چه چیز منو خشنود می کنه ؟
نه ، راستی چه چیزی تو رو خشنود می کنه ؟ دلم میخواد از این به بعد کاری کنم که تو خشنود بشی . دیدم چه بلائی سر زندگیم آوردم !! و دیدم چقدر عالیه که بتونم راه تو رو برم .
جواب سوالم رو دادی .
دادم ؟
بله .حمد و ستایش از نظر من همینه که همه ، مثل تو ، منو دوست داشته باشن و می بینم که داره کم کم اتفاق میفته . حالا که بعضی از اشکالاتت رو شد و میخوای اونا رو برطرف کنی ، چه کارها که نمی تونیم با هم بکنیم .
خدایا . ببینم چطوری منو درست می کنی ها ! اوکی ؟
اوکی .
خدایا قربونت برم . چقدر تو خوب و مهربونی و ما بنده ها ناشکر و ناسپاس . چقدر مظلومی خدا .
عجب صبری خدا دارد ، عجب صبری خدا دارد ، عجب صبری خدا دارد .............
من که بعد از خوندن این متن به این نتیجه رسیدم که : اگه دنبال درست کردن و تغییر دادن چیزی هستیم اولین چیز خود مائیم . چرا که خداوند در قرآن میفرماید :
(( و خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد تا زمانی که آن قوم ، خودشان سرنوشت خودشان را تغییر بدهند .))
و این یعنی اینکه : بسم الله .
اگه میخواید دنیا درست بشه اول باید اجزاء دنیا که مهمترینش ما آدمها یعنی اشرف مخلوقات خدائیم ، باید عوض بشیم .
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد . حالا ما یا علی بگیم و بیایم قبل از رفع عیب و نقصای دیگرون ، عیب و نقصای خودمون رو بشناسیم و رفعشون کنیم .
پس (( بسم الله ))
حالا شما چه نتیجه ای می گیرید ؟ لطفا برام بنویسید . خوشحال میشم .
روی هر پله که باشی خدا یه پله از تو بالاتره ، نه واسه اینکه از تو والاتره ( که هست ) ، واسه اینکه اگه خواستی بیفتی ، دستت رو بگیره .!!!!!!!!
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است ؟ گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است .
خوب امروز روز جمعه است . بخاطر همین دوست دارم حسن ختام نوشته هام قسمتی از دعای روز جمعه امام سجاد باشه :
بارخدایا ، مرا در دین خود تا زنده ام خواهی ، ثابت بدار و به ظلمت و گمراهی ، دلم را تاریک مگردان ، پس از آنکه به نور هدایت روشن ساختی ، و از جانب خود رحمت خاص عطایم فرما که همانا توئی بخشنده بی عوض .
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد ( ص ) و مرا از پیروان و شیعیان آن بزرگوار ، در قیامت محشور گردان و مرا توفیق ده بر اداء فریضه روزهای جمعه و بر طاعتهائی که در این روز بر من واجب نموده ای و بر عطاهائی که در آن ، برای اهلش در روز جزا نصیب گردانیده ای ، بهره مند و موفقم بدار که همانا توئی یکتا خداوندگار مقتدر حکیم .
آمین یا رب العالمین .
سلام
امیدوارم که حال همگی خوب و خوش باشه و هیچ کس در هیچ کجای دنیا هیچ مشکلی نداشته باشه .
این وبلاگ رو به این قصد ساختم تا مطالبی رو که خودم از خوندنشون لذت می برم به دیگران هم عرضه کنم .
چرا که : (( زکات علم ، نشر آن است . ))
امیدوارم که بتونم مطالب مفید و مثمر ثمری رو به سمع و نظر بقیه دوستانم برسونم . ضمنا از شما هم خواهش می کنم که با نظرات مفید و سازندتون من رو یاری بدید .
دوست و خواهر کوچک شما : بهاره .
خوب حالا می ریم سر اصل مطلب :
بسم الله الرحمن الرحیم
بار خدایا در این روز پنج شنبه پنج چیز بر من مقدر فرما که جز کرم تو گنجایش آن ندارد و جز نعمتهای بی پایان تو طاقت آن نیارد :
نخست آنکه : سلامتی بخش که بر طاعتت توانا باشم .
دوم: به عبادتی موفقم کن که به آن مستحق ثواب عظیم تو شوم .
سوم : رزق وسیع از طریق حلال نصیبم فرما .
چهارم : مرا در مواضع بیمناک به امان خود ایمن گردان .
و پنجم : مرا از حوادث پر غم و اندوه عالم در پناه خود آور .
و درود بر محمد ( ص ) و آل محمد فرست و توسل مرا به آن بزرگوار شفیع من و سودمند برای آخرتم قرار ده . ای مهربانترین مهربانان .
جان ماکسول :
مادامی که به فردا امیدواری ، اقتدار از آن توست .
آینده ؟ لوحی است که هنوز کسی آن را ننوشته است . چه بسا آنچه امروز از آن توست آرزوی فرداهای تو باشد .
امیرالمومنین ( ع ) :
پاداش مجاهد شهید در راه خدا ، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد ، همانا عفیف پاکدامن ، فرشته ای از فرشته هاست .
خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند ، تا آنکه از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند .
کسی که مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد خدا او را به مصیبتهای بزرگ مبتلاخواهد کرد .
غیبت کردن ، تلاش ناتوان است .
دوری تو از آن کس که خواهان توست نشانه کمبود بهره تودردوستی است و گرایش تو به آن کس که تو را نخواهد ، سبب خواری توست .
گذشت ، زکات پیروزی است .
خوب حالا یه سری هم به خارجیا بزنیم :
تجربه های زندگی از دیو پلزر :
انعطاف پذیر باشید
درباره انعطاف پذیری نظری دارم . در 12 سال نخست زندگی ، من پیوسته رنجهای جسمانی و روحی غیر قابل تصور زیادی را متحمل شدم . ظاهرا از شدت آنها باید جان می سپردم . پس از آنکه از دست مادر الکلی ام نجات یافتم و آن قدر خوش اقبال بودم که بتوانم تحت مراقبت دیگران قرار بگیرم ، چند نفری بودند که می گفتند به دلیل شرایط دشوارم ، من یا خواهم مرد یا از زندان سر در خواهم آورد . اما من هیچ گاه آنگونه نگاه نکردم .
اگر از دوران بداقبالی خردسالیم چیزی آموختم آن است که :
هیچ چیز نمی تواند به روح انسان نفوذ کند یا بر آن غالب شود .
اگر بر توان درونی تان تمرکز و آن را تجهیز نکنید ، چگونه می توانید انتظار داشته باشید پدر یا مادر خوبی باشید ، پیشه گری زیرک و دانا باشید یا به ارجمندی تان دست یازید ؟
این جوهره پیامی است که میخواهم به شما نشان دهم .
وقتی پسر بچه ای بودم ، به دفعات زندگی را لحظه به لحظه پیش می راندم . با تمام وجود ، معتقد بودم که اگر مجبورم زندگی کنم ، اگر می توانستم بر همه رنجهائی که متحمل شده بودم ، غلبه کنم ، پس آنگاه هر شرایطی هم باید بهتر از این می شد .
به عبارت دیگر من به ارزش مسئولیت شخصی ، انعطاف پذیر بودن و حق شناسی پی بردم . من فقط مجبور بودم که خیلی زودتر از دیگران ، چنین چیزهائی را یاد بگیرم .
خوب بعد از همه این حرفا خوش دارم سری هم به حافظ بزنم . البته اعتراف کنم که این کار رو هم مثل وبلاگ نویسی از بهترین دوستم زهره جان یاد گرفتم .
پس حالا میریم تا تفالی هم به حافظ بزنیم
ای ول عجب شعریم داد جناب حافظ :
کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند
قاصد حضرت سلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا لطف تو آباد کند
یارب اندر دل آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
حالیا عشوه عشق تو ز بنیادم برد
تا دگر باره حکیمانه چه بنیاد کند
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنیست
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرم آن روز که حافظ ره بغداد کند...........
خدایا بغداد من کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب امیدوارم که واسه روز اول تونسته باشم متن خوبی بنویسم .
توکل به خدا .
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
در این زمانه که شرط حیات ، نیرنگ است
دلم برای رفیقان بی ریا تنگ است ..........
رفقا سری به ما بزنید که به شدت نیازمند نظراتتون هستم .
شب بر همگی خوش و خرم ...........
بای