بيا عاشقي را رعايت کنيم ز ياران عاشق حکايت کنيم
از آن ها که خونين سفر کرده اند سفر بر مدار خطر کرده اند
از آن ها که خورشيد فريادشان دميد از گلوي سحر زادشان
عزاي کهنسال را عيد کرد شب تيره را غرق خورشيد کرد