همان امام غريبي که شانه اش خم بود
به روي شانه ي پيرش غم دو عالم بود
ميان صحن حسينيه ي دو چشمانش
هميشه خاطره ي ظهر يک محرم بود
دل شکسته ي او را شکسته تر کردند
شبيه مادر مظلومه اش پر از غم بود
اگر تمام ملائک زگريه مي مردند
به پاي خانه ي آتش گرفته اش کم بود
حديث حرمت او را به زير پا بردند
اگر چه آبروي خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پايش
زمينه هاي زمين خوردنش فراهم بود
مدينه بود و شرر بود و خانه اي ساده
چه خوب مي شد اگر يک کمي حيا هم بود
امان نداشت که عمامه اي به سر گيرد
همان امام غريبي که شانه اش خم بود......
كارتون حرف نداره ممنون از كار قشنگتون تو اين روزها كه وهابي هاي كثيف خون شيعه ها رو ميمكن گفتن از اين امام (شيخ الائمه) براي آنها دندان شكن است بازهم ممنون.